English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7700 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Birds of a feather flock together . <proverb> U پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rookery U زادگاه زاغ ها و پرندگان مشابه
rookeries U زادگاه زاغ ها و پرندگان مشابه
jacamar U پرندگان منقار درازبرزیلی و مکزیکی که ازحشرات تغذیه می کنند
circulars U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circular U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
customs union U مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
yoke U جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
Mamihlapinatapai U نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
dual U دو سیستم کامپیوتری که به طور موازی روی داده یکسان کار می کنند با دستورات مشابه برای اطمینان از صمت بالا
program line U فرش های همگون [اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.]
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
offset knots U گره نامتقارن [گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
directories U روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
directory U روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
inflight reliability U تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> U کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessing system U سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor U تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility U دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> U برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
flight coordination U هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
mode U حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes U حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
sortie U پرواز یک هواپیما یایک پرواز
runways U راه پرواز باند پرواز
runway U راه پرواز باند پرواز
sorties U پرواز یک هواپیما یایک پرواز
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
collision detection U پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
birdseed U غذای پرندگان
fowler U شکارچی پرندگان
air sac U بادکنک پرندگان
ornithography U شرح پرندگان
ornithic fossils U سنگوارههای پرندگان
aviary U محل پرندگان
schools U گروه پرندگان
birds of prey U پرندگان شکاری
school U گروه پرندگان
aviaries U محل پرندگان
flight test U ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
wildfowler U شکارچی پرندگان ابی
the proper instinct of birds U غریزه ویژه پرندگان
patagium U پرده پای پرندگان
flocked U جمعیت دسته پرندگان
hard bill U پرندگان سخت منقار
flocks U جمعیت دسته پرندگان
woodnote U نغعه پرندگان جنگلی
flock U جمعیت دسته پرندگان
flocking U جمعیت دسته پرندگان
MMU U مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD U پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
nestlings U بچه پرندگان اشیان گیری
ani U پرندگان سیاهی ازخانوادهء فاخته
nestling U بچه پرندگان اشیان گیری
small game U پرندگان وپستانداران شکاری کوچک
flyway U راه هوایی پرندگان مهاجر
acropodium U سطح فوقانی پای پرندگان
oology U بررسی و جمع اوری تخم پرندگان
guan U جنسی از پرندگان بزرگ ازراسته ماکیان
tertial U مربوط به سومین شاهپر بال پرندگان
avifauna U کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
upland game U پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
loral U وابسته به فاصله میان چشم ومنقار پرندگان
popinjay shooting U کمانگیری با تیرهای نوک کندبه پرندگان مصنوعی
glede U انواع پرندگان یامرغان شکاری مخصوصازغن یا چالاقان
small game U پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
serinette U ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
down U پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
longspur U انواع پرندگان پنجه بلند نواحی قطبی وشمال امریکا
companding U دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
one a U یکدیگر
of one another <adv.> U از یکدیگر
from one another <adv.> U از یکدیگر
from each other <adv.> U از یکدیگر
of each other <adv.> U از یکدیگر
one another U یکدیگر
interwork U بر یکدیگر
each other U یکدیگر
Biomimicry U تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
beacon flight U پرواز با کمک برج مراقبت پرواز با استفاده از کمک برج
inflight phase U مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
interconnects U اتصال به یکدیگر
to look at each other U به یکدیگر نگریستن
peer to each other U قرین یکدیگر
simultaneous with each other U مقارن یکدیگر
internecine U کشتار یکدیگر
cheek by jowl U پهلوی یکدیگر
peer to each other U برابر با یکدیگر
interconnecting U اتصال به یکدیگر
concrescence U رشد با یکدیگر
interconnected U اتصال به یکدیگر
interconnect U اتصال به یکدیگر
combining U ترکیب با یکدیگر
coupled U ترکیب با یکدیگر
couple U ترکیب با یکدیگر
combines U ترکیب با یکدیگر
arm in arm U در دست یکدیگر
combine U ترکیب با یکدیگر
couples U ترکیب با یکدیگر
intersecting U از یکدیگر گذرنده
interconnected U با یکدیگر اتصال دادن
complementary U تکمیل کننده یکدیگر
they are well matched U حریف یکدیگر هستند
grappling U گرفتن لباس یکدیگر
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
correlative with each other U لازم و ملزوم یکدیگر
interconnects U با یکدیگر اتصال دادن
to look at each other U به یکدیگر نگاه کردن
in tune <idiom> U با یکدیگر موافق بودن
abut U به یکدیگر ضربه زدن
interconnecting U با یکدیگر اتصال دادن
hand in hand U دست دردست یکدیگر
abuts U به یکدیگر ضربه زدن
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
abutted U به یکدیگر ضربه زدن
incompossible U منافی یکدیگر ناسازگار
one to one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
interconnect U با یکدیگر اتصال دادن
one-to-one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
juxtaposition U جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
life line U طناب اتصال افراد به یکدیگر
networks U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
adhesion of fibers U خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
iteraction U تاثیر چند چیز بر یکدیگر
hue U [وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
take turns <idiom> U انجام کاری با همکاری یکدیگر
interaction U عمل دو چیز روی یکدیگر
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
network U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
The twins look just like each other. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
interacting U برای عمل کردن روی یکدیگر
interacted U برای عمل کردن روی یکدیگر
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
back formation U لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
data chaining U فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
interfruitful U قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
interact U برای عمل کردن روی یکدیگر
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
interacts U برای عمل کردن روی یکدیگر
trail U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trails U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
differentiation U فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
consolute U ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
interdenominational U وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
hue U [نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
blade tracking U مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
concentric shafts U شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
demolition derby U مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
laceria U [نقش های منظم در کنار یکدیگر] [معماری اسلامی]
triptych U عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
local area network U شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
rictus U گشادی دهان چاک دهان پرندگان
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
overt collusion U تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
biplane interference U تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
microwave hop U یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
standstill U در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
grade separation U تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
yard marker U خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard line U خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
related <adj.> U مشابه
homogeneous U مشابه
akin <adj.> U مشابه
alike <adj.> U مشابه
similar <adj.> U مشابه
resembling <adj.> U مشابه
quasi U مشابه
corresponding U مشابه
allo U مشابه
analogous U مشابه
like <adj.> U مشابه
similar U مشابه
semblable U مشابه
lossy compression U مشابه 6-23
elementary U مشابه
breakdown U مشابه 1352
cal U مشابه 1502
breakdowns U مشابه 1352
launching U مشابه 5747
inductions U مشابه 5128
congener U مشابه متجانس
launches U مشابه 5747
induction U مشابه 5128
reconfigure U مشابه 8375
launched U مشابه 5747
word U مشابه 10721
launch U مشابه 5747
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
2single gas
1you'll go through life thinking that you hate each other.
1offshoring
1Rotating machinery absorbing real power in any of a number of operating quadrant combinations
2انرژی پتانسیل
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com